زیباترین روز های زندگی من
دوستان عزیز باورتون نمیشه که چند وقته زندگیم خیلی شیرینتر و دلنشینتر از قبل شده
چون هر روز صبح ساعت 6:30 تا 7 دختر گلم از خواب بیدار میشه
وقتی مادرش وعده غذایی صبحشو بهش میده وظیفه بغل کردن و خارج کردن گاز ناشی از بلعیدن شیر مادرش(آروغ) به عهده اینجانبه که خالی از لطف نیست
نکته جالب و دلنشینش از این به بعده
دخترم انقدر ناز و مهربونه چون به محض اینکه بنده انجام وظیفه کردم اشوه های دلبریش شروع میشه برام میخنده دست و پا میزنه و سرشو می چرخونه و ناز می کنه نازی که به دنیا نمیدم یه لحظه از اونو شاید باورتون نشه یه وقت هایی یادم میره که باید برم سرکار و می بینم ساعت 8 شده مجبور میشم مادرشو بیدار کنم و و بسپارمش به مادرش ولی وقتی یادم باشه 10 تا 15 دقیقه مونده به ساعت 8 به پهلو میخوابونمش و کمرشو براش ماساژ میدم اونم یواش یواش چشمای نازش سنگین میشه و میخوابه توی خواب و بیدار یه لبخند کوچیک دلبر کش روی لبش که منو دیونه خودش می کنه بعد از گوشه لپش یه بوس نرم و یواش میکنم از خونه میام بیرون.
به این میگن یه روز زیبا و قشنگ که تمام سختی های زندگی هم نمی تونه خرابش کنه
تا ظهر که برگردم خونه و دوباره غرق بوسه اش کنم